فهم عمیق و تفکر، پایه تحصیل در حوزه (2)
قسمت اول را اینجا بخوانید.
برگرفته از گفت و گوی نشریه رهنامه پژوهش با استاد سید محمد حسین عظیمی
ظرفیتها و پشتوانههای گرایش به تفکر در حوزه
1- ابتناء علوم حوزوی بر تفکر و فهم
به نظر میرسد نکته های مهمی به عنوان پشتوانهها و ظرفیتها در حوزه وجود دارد. نکته اول، نفس علوم حوزوی است. طبیعتِ علوم حوزوی، فهمیدنی است. زمانی هم که ما به کلاس میرفتیم و درس میخواندیم، هیچ وقت در کلاسهای درس ما این طور نبود که طلبهای را که حافظه خوبی داشته باشد، طلبه باسوادی بدانیم. خیلیها بودند که مطلب را حفظ میکردند و میگفتند، ولی نمیفهمیدند. برخی هم بودند که حافظه قویی نداشتند، اما مطلب را میفهمیدند و میتوانستند تحلیل بکنند. همیشه در حوزه این گونه بوده است. همیشه طلبههایی باسواد و کارکرده بودند که قدرت تحلیل قوی داشته باشند و بتوانند عبارات را بفهمند، نه اینکه عبارات را حفظ بکنند. اصلاً حفظ کردن در کار نبود. این حفظ کردن در دو دهه اخیر به وجود آمده است. البته افرادی بودهاند که استعدادهای شایانی در حفظ کردن داشتند و مطالب را خود به خود حفظ میکردند، ولی طلاب به دنبال حفظ کردن نبودند، بلکه دنبال فکر کردن بودند. نفس این علوم هم این چنین است. فقه، اصول، کلام، تفسیر و فلسفه، علومی نیستند که کسی بخواهد آن ها را حفظ بکند. در این علوم آن قدر مسائل پیچیده و مختلف هست که حفظ کردن آن ها از قدرت انسان معمولی و حتی فوق معمولی هم خارج است. از این رو، بعضیها در اولِ کتابهای اصولی مینویسند، مجتهد کسی نیست که استحضار نسبت به همه مسائل داشته باشد، بلکه کسی است که بتواند مسائل را از ادله تفصیلی استخراج کند، نه کسی که شما هر سۆالی از او کردید، بتواند فیالبداهه جواب بگوید. ما به چنین شخصی مجتهد نمیگوییم. کامپیوتر هم ممکن است بتواند چنین کاری بکند. بنابراین، در بحث محتوا باید گفت که طبیعتِ ساختار علوم حوزوی به گونه ای است که کسی بدون تفکر نمیتواند پیشرفت کند و این اصلیترین پشتوانه ماست.
2- شیوه نگارش کتب حوزوی و نیاز به تفکر
نکته دوم کتاب هایی است که در حال حاضر در حوزه تدریس میشود. شیوه نگارش این کتاب ها به شکلی است که خواه ناخواه طلبه را به فکر کردن وا میدارد. برای نمونه، کتاب مکاسب شیخ انصاری را ببینید. از اول، که شیخ وارد بحث میشود، نمیگوید نظر و دلیل من این است و تمام، بلکه از قدما سخن می گوید و به ترتیب نظر آنان را از شیخ طوسی و گاهی پیش از او شروع می کند و می گوید تا به متأخرین میرسد. آنگاه برمیگردد و روی این نظریاتی که داده شده است، فکر می کند و به دستهبندی و نقد و بررسی آن میپردازد، سپس خودش به اندیشه تازه ای میرسد و درباره آن استدلال میکند و بحث را به پایان می رساند. آنگاه شروع به بیان فروعات مسئله می کند، مانند کتابهای امروزی که در آخر بحث، به دانش آموز تمرین داده میشود. شیخ انصاری هم در آخر بحث، مسائلی را بیان میکند و دانش آموزی که در این فضا قرار میگیرد، ناچار است همان سیر فکری شیخ انصاری را داشته باشد، وگرنه نمیتواند به نتیجه برسد. چینش کتاب های رسائل، مکاسب و کفایه، به گونهای است که بدون فکر کردن، شخص نمیتواند با آن ها ارتباط برقرار کند، مگر اینکه آن ها را حفظ کند. تازه در آخر هم که بحث تمام میشود، میگوید فتأمل، فافهم یا فتدبّر؛ یعنی پرونده بحث را در آخر هم نمیبندد. چه طور میشود در این فضا و چنین کتابی، مدرس و دانشآموز روی این عبارات فکر نکنند؟ امکانش نیست.
3- نحوه برگزاری مجالس درس
از جمله پشتوانهها و ظرفیتهای روشی که وجود دارد، نحوه برگزاری مجلس درس در حوزههای علمیه، به ویژه در حوزه قم است که از زمانی که ما تحصیل میکردیم، تاامروز، همین گونه است که اگر کلاسها یک ساعت طول بکشد، حداقل ربع ساعت آن را طلبهها حرف میزنند و اشکال میگیرند و گاهی عصبانی میشوند و مناقشه میکنند. از همین جا معلوم میشود که اصلاً دروس حوزوی به گونه ای است که نمیتواند در آن، استاد، متکلم وحده باشد و این در پرورش فکر طلبه و وارد کردن او به وادی اندیشه بسیار اثرگذار است. وقتی اولِ سال، استاد درس را شروع میکند، او حرف میزند و شاگردان گوش میدهند، اما به مرور زمان که کلاس پیش میرود و درس جلو میرود، میبینیم شاگردان شروع به حرف زدن میکنند و در پایان سال، استاد حرف میزند و شاگردان هم حرف میزنند، مخصوصاً در دوره درس خارج و در کلاسهای خلوتتر و با طلبههای مستعدتر. چه بسا درس به مشاجره تبدیل میشود و درسی را که استاد برای یک روز آماده می کند، یک هفته به طول میانجامد و طلبهها با اشکالات و سۆالاتی که مطرح میکنند، نمیگذارند درس به سادگی پیش برود.
4- سهولت امکان تدریس برای طلاب
نکته دیگری که در حوزه وجود داشته و بسیار اثرگذار بوده و متأسفانه به تازگی از بین رفته، امر سهولت تدریس بوده است که همیشه طلبههایی که در حوزه استعداد داشتهاند، حوزه این فضا را برای آن ها فراهم میکرد که آن ها بتوانند پس از اینکه درسشان مقداری پیش رفت، تدریس کنند که متأسفانه به دلیل برخی معضلاتی که به تازگی در نظام آموزشی حوزه به وجود آمده، این قضیه بسیار کمرنگ شده و در حال از بین رفتن است، مگر اینکه در شرایط خاصی، مثلاً طلبه با مدیر مدرسهای آشنا باشد و... طلبهها بتوانند وارد مدارس بشوند و تدریس کنند. قبلاً اینطور نبود و همین که طلبهای در کلاس خودنمایی علمی میکرد و شناخته میشد، طلبههای دیگر به او مراجعه میکردند یا افراد دیگر را به او ارجاع میدادند و او هم کم کم پایههای مقدماتی را شروع میکرد و به مدرسی قوی بدل میشد. این تدریسِ آسان که خود به خود در ساختار حوزه تعبیه شده بود، سبب تقویت قدرت تفکر در طلبههای مدرس میشد. البته شیوه حوزه چنین بوده که افراد راحت میتوانستند در آن مدرّس شوند، ولی نمیتوانستند به راحتی مدرس بمانند، چون رقابت بسیار سختی بین استادان در تدریس بوده و هست. از این رو، برای شروع کردن تدریس، کار آسان بود. شخص حجرهای می یافت و درسی را اعلان میکرد و شاگردان نزد او میآمدند، ولی باید با استادان گوناگون و متبحر و قدرتمندِ این فن، مبارزه میکرد تا بتواند کلاسی را که مقبولیت داشته باشد، اداره کند. از این رو، خیلیها به عرصه تدریس وارد شدند، ولی نتوانستند بمانند و افرادی در این جرگه ماندند و هنوز ادامه میدهند که توانستند در گفتن، فهمیدن و تفهیم کردن، اندیشه داشته باشند.
منبع: پایگاه اینترنتی
http://rahnameh.ir/index.aspx?siteid=109&siteid=109&pageid=21522&newsview=331092
تهیه و تنظیم:محسن تهرانی-گروه حوزه علمیه تبیان